برچسب : نویسنده : bwhite-paperr9 بازدید : 14
آن غروبی که باهم در ساحل خلیج فارس داریم راجع به عشق کوسه ها بحث میکنیم و سبز پوشیده ایم و دقیقا راس آن لحظه ای که میپرسم میشود در این اقیانوس آب تنی کرد؟نگاهی به دریا بکنی و به من و به تک و توک آدم های اطراف و قبل ازینکه حرفی بزنی بگویم چشم هایت، بخندی و مرا غرق کنی:)
برچسب : نویسنده : bwhite-paperr9 بازدید : 8
تاریخ یله داده بود و پاهایش را گذاشته بود روی میز و همینطو ولو در حالیکه قهوه ی بی شکرش را هورت میکشید زل زده بود توی چشم های تو و داشت فکر میکرد ازین به بعد سنگینی این همه سال را میتواند بسپارد به تو! به چشم های تو!
برچسب : نویسنده : bwhite-paperr9 بازدید : 15
گره بدقلق بند کفشش را باز کرد، نگاهی به آسمان کرد و شروع به تکان دادن بال هایش کرد...
برچسب : نویسنده : bwhite-paperr9 بازدید : 7
برچسب : نویسنده : bwhite-paperr9 بازدید : 13
خوبى اش اين بود كه حداقل يك كشف شيميايي را در هيچ كجاي تاريخ به اسم خودم زدم، ماده اى سوزاننده تر از اسيد كه اگر بچكد، زمين را و آسمان را تا بى نهايت و ابد دنيا سوراخ مى كند، مايعي كه از گوشه ى چشم غريب بچكز روى زمين...
كاغذ سفيد...برچسب : نویسنده : bwhite-paperr9 بازدید : 15
برچسب : نویسنده : bwhite-paperr9 بازدید : 16
چه ميدانستيم بزرگ شدن اين همه درد دارد، وگرنه يك روز در همان روزهاى چهار سال و نيمگي دست عروسكمان را ميگرفتيم و از توى در كوچك چوبى كتاب داستان داخل ميرفتيم و هيچ وقت بازنميگشتيم تا روي پنجه پا كش بياييم ببينيم كي دستمان به زنگ در خانه مي رسد...
كاغذ سفيد...برچسب : نویسنده : bwhite-paperr9 بازدید : 12
برچسب : نویسنده : bwhite-paperr9 بازدید : 10
برچسب : نویسنده : bwhite-paperr9 بازدید : 18